
Edward Steichen. Moonlight: The
Pond. 1906. 16" X 19".
In 2006, one of three known copies of Steichen's Moonlight: The Pond sold at
auction for $2,928,000 setting a record for the highest price paid for a
photograph
2928000 دلار برای یک عکس قدیمی...
هنر عکاسی مکمل هنر نقاشیتأثیر پیدایش عکاسی بر روند ادامه ی نقاشی را نمی توان کتمان کرد. می توان ادعا کرد که عکاسی در زمینه هایی به صورت غیر مستقیم از نقاشی حمایت کرد و به نقاشان این اجازه را داد که تصویری از طرح های خود را داشته باشند تا سر فرصت در آتلیه یا محل کار خود با ذهنی بازتر و آرامش بیشتری به خلق اثر خود بپردازند. هم چنین بطور مستقیم زمینه هایی در نقاشی، مانند پرتره را تصاحب کرد و دامنه کار آن را گسترش داد. بطور مثال در حالی که فقط عده ی محدودی توانایی صرف زمان و هزینه ی مدل نقاشی شدن را داشتند، عکاسان استودیویی می توانستند مشابه همین خدمات را خیلی ارزان تر در دسترس همگان قرار دهند. از اواسط قرن نوزدهم عکاسی استودیویی در طبقات مرفه و همچنین عکاسی توریستی و خیابانی رواج پیدا کرد. اما نقاشی پرتره هنوز توسط قشر مرفه و اشراف زاده با وجود هزینه ی زیاد آن مورد استقبال قرار می گرفت. اما هنر عکاسی اجازه می داد که تعداد بیشتری از مردم بتوانند تصویری از خودشان داشته باشند. از آن گذشته عکاسی قابلیت بازنگری در طبیعت را برای هنرمندان فراهم کرد. عکاسی بیشتر از نقاشی در شبیه سازی موفق به نظر می رسید و هم چنین قابلیت شکار لحظه ها را فراهم می کرد که نقاشی از انجام آن عاجز بود.
عده ای بیان می کردند: عکاسی امکان تجربه ی شیوه ای از نقاشی را که بتواند حس لحظه ای و پاساژ نور را به تصرف در آورد به نقاشان امپرسیونیست داد. این که عکاسی بار به تصویر کشیدن صرف را از شانه های نقاشی برداشت و به آن اجازه داد که کارکردی فراتر داشته باشد یک حقیقت محض است. در ابتدا رابطه ی در حال پیشرفت این دو رسانه بیشتر به یک رابطه ی همزیستی شباهت داشت. ولی کارکرد دیگری که عکاسی توسط آن به گسترش هنر کمک کرد، توانایی آن در دوباره به تصویر کشیدن فرم های مختلف هنر بود. دیگر نیازی برای سفر کردن به فلورانس یا مصر برای تماشای نقاشی ها یا آثار باستانی و معماری کلاسیک آن ها نبود.
مردم می توانستند با شرکت در یک کنفرانس همراه با اسلاید شرکت کنند یا از نمایشگاهی بازدید کنند تا آثار دوباره خلق شده به تصویر کشیده شده - توسط عکاسی را تماشا کنند. امروزه قابلیت های رایانه ای به ما این امکان را می دهد که به دور یک اثر نقاشی یا مجسمه سازی شبیه سازی شده بچرخیم و آن را از تمام زوایای ممکن مشاهده کنیم. به همین دلیل امروزه یک عکس سیاه و سفید دو بعدی - به عنوان وسیله ای برای نشان دادن یک اثر هنری شاید بسیار ناتوان و محدود به نظر برسد اما در آن زمان امکان مشاهده ی آثار هنری مختلف را فراهم می کرد که این امر بسیار حائز اهمیت بود. عکس ها نه تنها آثار هنری را بازسازی یا شبیه سازی می کردند بلکه خود نیز با به وجود آوردن تصاویری بر اساس قواعد به ثبت رسیده ی هنرهای زیبا تجلی گاه هنر بودند.

مطالعه ی مقایسه گر پیتر گالاسی(Peter Galassi) درسال ۱۹۸۱ که در نیویورک بین عکس ها و نقاشی هایی که در یک سبک قرارمی گرفتند انجام شد توجه ما را به همبستگی در اصول زیبایی شناسی در هر دو هنر، از جمله تشابهاتی از لحاظ ترکیب بندی جلب می کند.

در اواخر قرن ۱۹ میلادی عده ای از عکاسان انجمن عکاسان بریتانیای کبیر که در دهه های ۷۰و۸۰ قرن ۱۹ بیشتر بر علم و تکنولوژی عکاسی تاکید داشتند از این انجمن جدا شده و گروه مستقلی را تشکیل دادند. این عده که توسط هِنری پیچ رابینسون (Henry Peach Robinson) رهبری می شدند گروهی به نام حلقه ی پیوسته ی برادری(Linked Ring Brotherhood) را تشکیل دادند. رابینسون چنین بیان کرد: باید به مخالفان سرسخت عکاسی به عنوان هنر زیبا تاکید شود، تصاویری که توسط عکاسان مختلف از یک ابژه گرفته می شود با هم متفاوتند. این تفاوت به آن دلیل نیست که این افراد از لنز یا مواد شیمیایی مختلفی استفاده می کنند بلکه به دلیل آن است که در ذهن هر کدام از این افراد، تفکری متفاوت با دیگری وجود دارد که همین تفکر بر روی عکسی که ثبت می کنند منعکس می شود. بعدها نیز عده ای که پیکتوریالیست یا تصویر گرا لقب گرفتند تصاویری را ارائه کردند که اغلب آن ها دارای فوکوسی کاملا واضح یا شارپ نبودند و بیشتر این عکس ها با مضامین مجازی همراه بود که اغلب به اسطوره ها و افسانه های سنتی اشاره داشتند. عضویت درگروه حلقه ی پیوسته برادری بعدها به صورت بین المللی درآمد. بدین ترتیب که عکاسان عضو سایرگروه های جدایی طلب در اروپا و آمریکا نیز به عضویت در این تشکیلات دعوت می شدند.

در فرانسه اولین نمایشگاه گروه کلوپ عکس پاریس که تازه تشکیل شده بود در سال ۱۸۹۴ برگزار شد. در آلمان(هامبورگ) عکاسی هنر شناخته شد. شعبه ی عکاسی نیویورک که توسط آلفرد استیگلیتز(Alfred Stieglitz) (یکی از اعضاء گروه حلقه پیوسته) پایه گذاری شد تا سال ۱۹۰۲ به ثبت نرسید.

اهداف این شعبه بر قابلیت های احساسی رسانه عکاسی تاکید داشت که بیشتر از خصوصیات جنبش های هنری اروپایی به شمار می آمد، اما حق عضویت مخصوص آمریکا بود. استیگلیتز که قبلا تعدادی نمایشگاه از کارهای نقاشان اروپایی برگزار کرده بود تا امپرسیونیست را به جامعه هنری نیویورک معرفی کند،

Alfred Stieglitz. Winter on Fifth
Avenue. 1892
در سال ۱۹۱۲ نمایشگاهی در نیویورک در گالری خودش برپا کرد که شامل عکس های خودش بود(و همان طور کوربون، کلارنس و وایت).

Alfred Stieglitz. Hands. 1918.
تقریبا تمام کارهایی که نشان داده شد، عکاسی محض یا خالص (Straight Photography) نامیده شد نه واژه ی عکاسی تنها.

Alfred Stieglitz. The Steerage.
1907
به نظر آن ها عکاسی تنها دستکاری شده بود. مدافعان عکاسی محض یا خالص احساس می کردند که با دستکاری کردن عکس - برای رسیدن به مضمونی که شاید با قلموی نقاشی بتوان آن را راحت تر یا بهتر بیان کرد- هنگام چاپ، خلوص رنگمایه و حتی مضمون عکس، که فقط متعلق به رسانه عکاسی می باشد از دست می رود.

این بیانیه به صور مختلف به طور صریحی اساس درک استیگلیتز از عکس به عنوان هنر را تشریح می کند. او با مخالفت علیه دستکاری کردن عکس ـ عکاسی را از نقاشی جدا ساخت و آن را رسانه ای مستقل با قابلیت های منحصر به فرد و مخصوص خود معرفی کرد که هم چون رسانه نقاشی قابلیت هنر بودن را داراست.
عکا سی مکمل گرافیکمنبع:فیلیپ بی مگز ، تاریخ طراحی گرافیک ، ترجمه ناهید اعظم فراست ، انتشارات سمت
ساخت تصویر و آماده سازی لوح های چاپی برای تکثیر تا اختراع عکاسی و استفاده آن در گرافیک یک فرایند دستی بود. در قرن 19 یک رشته اختراعات ، تولید و تکثیر تصاویر را به سوی عصر ماشین سوق داد...
عکاسی مکمل گرافیک[1]
ساخت تصویر و آماده سازی لوح های چاپی برای تکثیر تا اختراع عکاسی و استفاده آن در گرافیک یک فرایند دستی بود. در قرن 19 یک رشته اختراعات ، تولید و تکثیر تصاویر را به سوی عصر ماشین سوق داد.
ایده ای که در پشت کامرا ابسکورا [2](اتاق تاریک) بود،وسیله ای که از سده 4ق.م. در دوره ارسطو شناخته شده بود ، دستمایه ساخت تصویر با فرایند های فتو شیمیایی شد؛ این وسیله اتاق یا جعبه بسته ای است که در یک سمت آن پنجره یا روزنه ای کوچک قرار دارد . شعاع نوری که از این روزنه عبور می کند تصویر شئ بیرون اتاق را در سمت مقابل منعکس می نماید. هنرمندان سال ها از این اتاقک تاریک به عنوان یک کمک وسیله برای طراحی استفاده می کردند.در حدود سال 1665 نوعی از این دوربین ساخته شد که قابل حمل بود . از آنجا که تنها بخش الحاقی لازم برای ثابت کردن یا دائمی ساختن تصویری که به داخل کامرا ابسکورا می تابید یک ماده حساس به نور و محافظ تصویر بود ،تعجب انگیز نیست که چرا مبتکران اولیه عکاسی مبنای آزمایش های خود را بر کامرا ابسکورا نهادند.
عکاسی و پیام رسانی گرافیکی با آغاز نخستین آزمایش ها برای ثبت تصویر طبیعی با دوربین به هم پیوند خورد.ژوزف نیپس[3] فرانسوی که اولین عکس را تهیه کرد ، تجاب خود را با جستجوی وسیله ای خودکار برای انتقال طراحی به روی لوح چاپ آغاز کرد.
در سال 1871 جان کالوین ماس[4] ، اهل نیویورک یک شیوه حکاکی نوری مطمئن و اقتصادی برای انتقال نمونه اصلی اثر خطی بر روی لوح فلزی چاپ حروفی ابداع کرد. با دوربین کپی برداری که برای ثابت ماندن با طنابی از سقف آویخته بود از اصل تصویر یک فیلم نگاتیو تهیه شد. فیلم نگاتیو نسخه اصلی ، طی یک فرایند بسیار مخفیانه ، روی یک صفحه فلزی که با امولوسیون حساس پوشیده شده بود ، چاپ کنتاکت گردید و سپس آن را با اسید حک کردند.تکمیل تدریجی حکاکی عکاسی ، هزینه و زمان تهیه لوح های چاپ را کاهش داد و نتیجه ای بسیار نزدیکتر به اصل کار حاصل شد.فیر مین ژیلوت[5] ، شیوه ژیلوتاژ[6]، را برای انتقال تصاویر چاپ هم سطح با روش عکاسی بر لوح های چاپ حروفی درست شانه به شانه ماس ابداع کرد.در سال 1875 پسر وی ،چارلز[7]، نخستین کارگاه چاپ را در پاریس تاسیس کرد.
پیش از آنکه امکان چاپ عکس فراهم آید ؛ عکاسی به عنوان یک ابزار تحقیقاتی در تکامل تصاویر حکاکی چوبی به کار میرفت.وجه مستند عکاسی کمک رسان تصویر گر در کارگاه وی ، در دستیابی به وقایع روزمره بود.طی دهه 1860 و 1870 حکاکی روی چوب که از روی عکس ها طراحی شده بود ، در رسانه های جمعی متداول گردید.
طی همان دهه هایی که مخترعان مشتاق در پی بسط دامنه های فنی ابزار جدید عکسبرداری بودند ، هنرمندان و هنر جویان نیز نیروی بالقوه تصویر سازی آن را کشف کردند.در اولین سال های پیدایش عکاسی فقط کاربرد دوربین برای ثبت تصویر کافی بود تا آن را شیوه ای جادویی در تامین بیشترین نیازها محسوب کنند . اولین تلاش در فتح باب طراحی در عکاسی در سال 1843 صورت گرفت.

Portrait of friends in Greyfriars Kirkyard, Edinburgh –
photograph by the pioneers of photography David Octavius Hill and Robert
Adamson
یک نقاش اسکاتلندی بنام، دیوید اوکتا ویوس هیل[8] ،تصمیم گرفت تصویر 474 کشیش را جاودانه کند.هیل برای نقاشی کردن از آنها به عکس پرتره آن ها جهت منبع اولیه برای طراحی نیازمند بود ؛بنابراین از دوست عکاسش ، رابرت آدامسون[9]، کمک گرفت و کار مشترک آنها بسیار مورد مقبولیت واقع شد.

Clarence H. White. Ring Toss. 1903
مخترعان قرن 19 از قبیل تالبوت[10] ، مستند پردازانی مانند برادی[11] و شاعران بصری چون ژولیا مارگاریت کامرون[12] ، بر طراحی گرافیک تاثیر جمعی مهمی گذاشتند. با شروع قرن 20 اهمیت عکاسی به عنوان ابزار تکثیر آثار گرافیکی رو به افزایش بود .فنون جدید به سرعت روش های قدیم را عوض می کرد و فنون مربوط به گرافیک و مصور سازی نیز به طرز چشمگیری تغییر کرد .
طی کمتر از نیم قرن ، عکاسی از لحاظ فنی آنچنان تکامل یافت که توانست بسیار دقیق تر و سریع تر از طراحی و نقاشی ، لحظات آنی و تصاویر فرار را ثبت کند.پس از این ،دوربین عکاسی رقیب نیرومندی برای نقاش طبیعت پرداز گردید و یکی از عللی که هنر نقاشی به راه های جدیدی کشانده شد ، همین اختراع دوربین عکاسی و تکامل فن عکاسی بود. بسیاری از نقاشان نیمه دوم قرن 19 از عکاسی برای آسان کردن کار خود بهره می جستند . آنها نه تنها بوسیله عکاسی ، حرکات را به نحوی دقیق تر تصویر می کردند ، بلکه در اشیا و پیکر ها ی ایستاده نیز جزئیات بیشتری را کشف می کردند. علاوه بر این ، هنر عکاسی در نخستین مراحل تحول خود ، در پی آن بود که هر چه بهتر دستاوردهای نقاشی را بکار بندد. اما رفته رفته عکاسان هنرمندی پیدا شدند که ضمن تجربیات خود ، امکانات متنوع و ویژه عکاسی را کشف کردند و به عکاسی استقلال هنری بخشیدند.
موهولی ناگی[13] ، یکی از معلمین باهاوس[14] ، در رابطه با تجربیات و پژوهش های مربوط به چاپ حروف ، دریافت که می توان تصویر های بصری بسیار جالبی از طریق چاپ نسخه منفی (نگاتیف) و روی هم نهادن تصاویر و کج و معوج کردن شکل ها بدست آورد.پس از تجربیات او ، گرایش هایی بسوی عکاسی تجریدی بمنصه ظهور رسید.دستاورد های حاصله از این تجربیات ،زمینه استفاده از عکاسی در هنر گرافیک را غنی تر کردند.در کار هنرمندان گرافیک ، عکاسی آنچنان موثر واقع شده است که آنان ترجیح می دهند همواره موضوعات خود را از طریق عکاسی بیافرینند ، از این رو رفته رفته عکاسی جای طراحی و نقاشی را در پوستر ها و آگهی ها و غیره اشغال کرده است.
نقش عکاسی همچون ابزار پیام رسانی گرافیکی توسط "هربرت ماتر"[15]،عکاس و طراح سوئیسی گسترده شد. ماتر زمانی که در پاریس نزد فرنان لژه[16] نقاشی می آموخت به عکاسی و طراحی علاقه مند شد . اوایل دهه 1930 به عنوان عکاس و طراح حروف نگاری با حروف سازی" دبرنی" و" پینات" کار می کرد و دستیار کاساندر[17] در پوستر سازی بود.ماتر در 25 سالگی به زادگاه خود بازگشت و در دفتر جهان گردی ملی سوئیس کار طراحی پوستر را آغاز نمود. ماتر همچون موهولی ناگی شیوه های تازه جنبش مدرن را در سازمان بندی بصری و فناوریهای کلاژ و مونتاژ کاملا دریافت و این ادراک را در عکاسی و طراحی گرافیک بکار بست. پوستر های دهه 1930 او با استفاده از مونتاژ ، تغییرات خلاق در اندازه و تلفیق موثر حروف نگاری و تصویر ساخته شد . تصاویر عکاسی به نماد های تصویری خارج از روابط معمولشان بدل گردید و در نسبتی جدید ترکیب شد.
والتر هردگ[18] ،اهل زوریخ سوئیس ، طی دهه 1930 یکی دیگر از مبتکران کاربرد عکاسی در طراحی گرافیک بود. هردگ در موضوع های تبلیغاتی برای مجتمع های اسکی سوئیس با انتخاب و برش تصاویر عکاسی به سر زندگی طراحی دست یافت.او با استفاده مستمر نماد خورشید خلاصه شده و نشانه حروفی توانست وحدتی گرافیکی خلق کند.
واژه گرافیک به معنی نوشتن است .ریشه آن در اصل به معنای خراشیدن ،حک کردن و نقر کردن است. [1]
[2] Camera Obscura
[3] Joseph Nipce
[4] John Calvin Moss
[5] Firmin Gillot
[6] Gillotage
[7] Charles Gillot
[8] David Octavius Hill
[9] Robert Adamson
[10] Talbot
[11] Brody
[12] Julia Margaret Cameron
[13] Moholy Nagy
[14] Bahause
[15] Herbert Matter
[16] Fernand Leger
[17] Cassandre
[18] Walter Herdeg
موضوعات مرتبط:
آموزش عکاسی
برچسبها:
نقاشی پدر عکاسی