دانشنامه جامع عکاسی و تصویربرداری پزشکی
بهترینهای جهان برای تمام ایرانی ها 
قالب وبلاگ
هنر مینیمال شاخه ای از هنرهای مختلف - بخصوص نقاشی و موسیقی - است که حدودآ از دهه 1960 بطور رسمی پای به عرصه هستی نهاد. در این سبک هنری، المانهای سازنده اثر تا حد ممکن به سمت المانهای پایه ای تنزل پیدا میکنند.

هنر مینیمالیسم

هنر مینیمال Minimal art مینیمال آرت از اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 در ایالات متحده آمریکا آغاز شد. نقاشی های و مجسمه های مینیمال معمولا از اشکال هندسی یا شکل های ساده دیگر تشکیل شده اند. آن روزها نام های دیگری نیز برای این جنبش پیشنهاد شده بود از جمله نقاشی روش مند، هنر ABC و هنر سریالی که بیانگر اهداف و اندیشه این هنر بودند. مینیمالیسم را عموما جنبشی در مخالفت با اکسپرسیونیسم انتزاعی می دانند؛ جنبشی که بر هنر دهه 50 حکمفرما بود. نقاشان سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی می خواستند تجربیات احساسی خود را مستقیما از طریق روش هایی که در همان لحظه خلق اثر به ذهنشان می رسید مانند تکان های سریع و شدید قلمو یا قثطره های از رنگ که بر بوم می چکاندند، ابراز کنند. این کار ضمیر ناخودآگاه نقاش را در اثر خلق شده سهیم می کرد. آنها به ناخودآگاه انسان اجازه می دادند که در خلق اثر شرکت کند و آن را مهم ترین انگیزه و قدرت می دانستند. در سوی دیگر طرفداران مینیمال آرت بیش از اینکه به احساسات شخصی و بیان آنها علاقه مند باشند، نگاهشان به یک روش منطقی و مفاهیم فیزیک عمومی مانند تصاعدهای ریاضی و جاذبه بود. مینیمالیست ها خط های راست و طراحی های صنعتی بسیار استفاده می کردند و استفاده از هنرشان را برای محصولات تجاری ممنوع کرده بودند. شاید بتوان گفت که هنر مینیمال دو ویژگی عمده دارد؛ استفاده از قوانین فیزیک در خلق آثار و استفاده از استعاره ها و نشانه ها. با تکیه بر هیمن اصل آنها روی سطوح بسیار بزرگ کار خود را عرضه می کردند. بسیاری از قوانین حوزه مینیمالیسم را دونالد جود مجسمه ساز آمریکایی، کسی که از طریق مقاله های انتقادیش هم به اندازه کارهای هنری اش تاثیرگذار بود، برقرار کرد. مجسمه های جود با استفاده از اشکال هندسی و به صورت سری ساخته شده است. بسیاری از کارهایی که تا میانه دهه 1960 انجام داد به صورت سری هایی از مکعب ها و مستطیل های فلزی و پلاستیکی ساخته شده است و بسیاری از آنها توسط رنگی که برای اتومبیل ها استفاده می شود رنگ شده اند. مجسمه های دونالد جود گاهی به دیوار نصب می شد یا مستقیما روی زمین قرار می گرفت. او عقیده داشت حذف کردن پایه ها و وسایلی که به مجسمه مربوط نباشند به ارتباط بیشتر مخاطب با اثر کمک بسیاری می کند. فرانک استلا نقاش آمریکایی با نقاشی هایی که با راه راه های باریک می کشید، و تاریخ قدیمی ترین نمونه آنها به سال 1959 می رسد، کمک بسیاری به تعریف نقاشی مینیمال کرد. چندی بعد استلا شکاف هایی را در خط ها ایجاد کرد. شکاف هایی روی محیط بوم به چشم می خورد. بوم های او بر اساس منطق نقاشی و ترکیب ها ساخته می شد و به شدت از نقاشی تاثیر می گرفت. این آثار به ثبت این فکر مینیمالیستی که هنر باید براساس منطقی که هر اثر می طلبد تولید شود نه براساس یک روش از پیش تعیین شده و عوامل بیرونی. استلا گوینده یکی ار جملات بسیار معروف مینیمالیست هاست:«همان چیزی را می بینید که می بینید.» مینیمالیست های مهم دیگر را سل لویت Sol LeWitt مجسمه ساز آمریکایی –خالق شبکه های سه بعدی سفید رنگ- کارل آندره –کسی که کاشی های فلزی را بدون هیچ شیء اضافه ای مستقیما روی زمین قرار داد- و دن فلاوین -که با لامپ های فلورسنت کار می کرد- تشکیل می دهند. نقاشان آمریکایی جو بائر و السورث کلی و مجسمه سازانی چون تونی اسمیت و رابرت موریس نیز کارهای تاثیرگذاری به روش استفاده از اشکال هندسی با لبه های تیز انجام داده اند. این روش مینیمالیست ها چندان هم بین نقاشان بی سابقه نیست. "دیوید اسمیت" –مجسمه ساز - که در اوایل دهه ۱۹۶۰ عمده کارهایش را با استفاده از دایره و مربع خلق می کرد و "اد رینهارت" نقاشی که بیشتر با بوم های سیاه رنگش که به مربع هایی تقسیم می شدند شناخته می شود، دو تن از مهم ترین پیشگامان این راه هستند. البته این دونفر با اینکه از شکل های هندسی در کارهای خود استفاده می کردند مینیمالیست نبودند و بیشتر به عنوان هنرمندان سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی شناخته می شوند. همزمانی آنها با اوج گیری جنبش مینیمالیسم تاثیر مشهودی روی کار آنها گذاشته است. «مربع های سفید روی سفید» کاسیمیر مالویچ نقاش روس در سال 1918 و نقاشی های توری مانند نقاش آلمانی پیت موندریان که اولین نمونه این نقاشی ها را در سال 1920 کشید، نمونه های قدیمی تر طرز تفکر مینیمالیستی است. درست زمانی که مینیمالیسم به پایداری رسید، مرزهایش شروع به از بین رفتن کرد. قبلا در اواسط دهه 60، افرادی خود را پست مینیمالیست ( یا پراسس process) می خواندند، با استفاده از مفاهیمی ناپایدار مانند آنتروپی، شانس و حتی گاهی سلیقه شخصی، لبه های تیز را اندکی نرم تر کردند. هنرمندان پست مینیمالیست مانند ریچارد سرا، بری لوا و رابرت موریس با استفاده از موج دادن، پاره کردن، پراکنده کردن و کارهای تصادفی دیگر با اشیایی چون سرب، نمد و بلبرینگ، تند و تیزی و دیسیپلین و نظم مینیمالیسم را به چالش کشیدند. مجسمه سازان دیگر مانند رابرت اسمیتسون و مایکل هیزر، مفاهیم مینیمالیسم را به میان طبیعت بردند و با تغئیر شکل دادن دشت ها (به خصوص در جنوب غربی آمریکا) به خلق آثار عظیمی پرداختند که به هنر خاک معروف شدند. نمونه های دیگر مینیمالیسم را می توان در مجسمه های کوچم اوا هس مجسمه ساز آمریکایی دید و در نقاشی های درخشان اگنس مارتین نقاش کانادایی – آمریکایی که قسمت های شبکه ای کارهایش را به وضوح با دست می کشید. هردو این زنان مینیمالیسم را به عنوان زیربنای کارهایشان پذیرفته اند اما به شخصیت فردیشان نیز اجازه حضور در آثارشان را داده اند. از بین هنرمندان نخستیم جنبش مینیمالیسم، جود و آندره در بین اندک کسانی هستند که به این روش وفادار ماندند. بقیه از جمله لویت و استلا به مرور فردیت و پیچیدگی بسیاری در کارهایشان دخیل شد.


هنر مینیمال از مهمترین حرکتهای هنری پس از جنگ جهانی دوم بشمار می آید که در آمریکا شکل گرفت و تاثیر بسیار زیادی در فعالیت های طراحان، معماران، موسیقیدانان، نقاشان، نویسندگان و ... گذارد.

نقاشی مینیمال

مینیمالیسم در نقاشی با کازیمیر مالویچ  "kazimir Malevich"  آغاز شد. وی  سبک مینیمالیسم را با آثار  ساده و هندسی خودنظیر مربع سیاه  “ Black Square " 1913 و سفید روی سفید “ White on White " 1918 برای دیگران تشریح کرد.

"kazimir Malevich"  Black Square

 

Kazimir Malevich white on white

"kazimir Malevich"  White on White

 

 

Kazimir Malevich suprematism

هم زمان با مالویچ، پیت موندریان " Piet Mondrian " با نقاشی های توری مانند خود در ارائه ی سبکی جدید و در مقابله با اکسپرسیونیسم کوشش می نمود.

piet mondrian coll part piet mondrian dans son atelier en 1926 centre

نقاشان مینیمال بیش از اینکه به احساسات شخصی و بیان آنها علاقه مند باشند، نگاهشان به یک روش منطقی و مفاهیم فیزیک عمومی مانند تصاعدهای ریاضی و جاذبه بود. مینیمالیست ها از خط های راست بسیار استفاده جستند، و استفاده از هنرشان را برای محصولات تجاری ممنوع کردند. این نقاشان سعی بر استفاده حداقلی از رنگ ، وبه کار بردن رنگ های خالص و اصلی در نقاشی های خود . 

مارک روتکو " Mark Rothko " از صاحب نظران این سبک در نقاشی می گوید:

Rothko

"Mark Rothko " 

"من یک نقاش آبستره " Abstract " نیستم و علاقه ای به ارتباط میان رنگ ها و شکل ها ندارم. تنها چیزی که برای من مهم است بیان احساسات ساده و اولیه انسان در رابطه با سرنوشت، بدبختی، شادی و... است؛ نقاشی باید معجزه آسا باشد."

 

نقاشان مینیمال:

 ـ کازمیر مالویچ          kazimir Malevich        

ـ پیت موندریان               Piet Mondrian

ـ مارک روتکو                   Mark Rothko

ـ سل لویت                        Sol LeWitt

ـ فرانک استلا                  Frank Stella

 


امروزه  در طراحی انواع لوزام منزل نیز تاثیر این هنر را بخوبی مشاهده می کنیم. این سبک از طراحی لوازم منزل بر خلاف سبکهای قدیمی تر سادترین شکل ممکن را دارا هستند و جالب اینجاست که بسیاری از مردم از داشتن آنها لذت می برند.

ادبیات مینیمال
تاثیر جریان مینیمال بر هنر ادبیات نیز بسیار جذاب است. نویسنده این سبک هنری با پرهیز از بکار برد قیود و دیگر اطلاعات غیر ضروری، علاوه بر اینکه داستان خود را ساده و کوتاه تر تهیه می کند به خواننده این اجازه را می دهد که در بسیاری از موارد خود قسمتهایی از داستان را با دیدگاه شخصی تصور یا درک کند، او را مجبور می کند که در قسمتهایی از داستان تصمیم بگیرد و مسیری را برای ادامه انتخاب کند.

شخصیت هایی که در این گونه داستانها یا رمانها وجود دارند عمومآ افراد عادی هستند و در میان آنها هرگز یک شاهزاده، یک کارگاه بسیار باهوش، یک فرشته زیبا و ... پیدا نمی شوند.

معماری مینیمال
دامنه استفاده از هنر مینیمال به لوازم منزل محدود نمی شود، یک معمار یا طراح ممکن است بسادگی با استفاده از ایده های مینیمال به طراحی اتاق های یک منزل یا کل یک ساختمان بپردازد، دیورها را بدون کوچکترین انحناء، بدون استفاده از رنگ بصورت Transparent می سازد و ... به عبارت دیگر در این سبک طراحی هنرمند - یا مهندس - کوچکترین تلاشی برای استفاد از جزئیات به منظور زینت دادن کار نمی کند و سعی می کند با حداقل امکانات بیشترین بهره را ببرد.



فلسفه مینیمال
مینیمالیسم پا را فراتر از هنر گذاشته و حتی فلسفه را نیز تحت الشعاع خود قرار داده است. مینیمالیسم در فلسفه معتقد است که معدود نیازهای انسانی برای زندگی کافی است و افرادی که پیرو اینگونه تفکری هستند در سادگی زندگی می کنند و ساده تر از دیگران می توانند خود را خوشبخت احساس کنند.

رهبران این سبک از فلسفه همواره پیروان خود را تشویق می کنند تا از چیزهایی که به آنها بسیار علاقه دارند صرفنظر کنند و یاد بگیرند که در سادگی و نبود مادیات زندگی کنند.

موسیقی مینیمال
قرنها بود که بسیاری از موسیقیدانان سرکش و جسور از نحوه حرکت و جهت پیشرفت موسیقی احساس نارضایتی می کردند. آنها معقتد بودند که هنر موسیقی نباید به سمتی برود که در آن تکنیک های غیر ضروری - یا بقول آنها آرتیستیک - بر نفس موسیقی غلبه کند.


سرآغاز انقلاب و پیدایش این تفکر در موسیقی با مدرنیسم آغاز شد. پیر بولز (Pierre Boulez , 1925) و کارلهینز اشتوکهاوزن (Karlheinz Stockhausen , 1928) از جمله هنرمندان فرانسوی و آلمانی بودند که سبک خاصی از موسیقی که سریالیسم (Serialism) نامیده می شد را پایه گذاری کردند، موسیقی ای که پایه و اساس آن تکرار بود.

از دیگر موسیقیدانان مدرن جسور می توان به جان کیج (John Cage) اشاره کرد که معتقد بود موسیقی می تواند بر اساس اتفاق یا شانس نیز ساخته شود. در این سبک از موسیقی که Aleatory Music نامیده می شود بسیاری از پارامترها هنگام اجرا به بخت و اقبال واگذار می شود.

پس از آن به دنبال بوجود آمدن حرکتهای هنری مینیمال در دهه 60 گروهی از موسیقیدانان جوان تصمیم گرفتند تا در ساخته هایشان، استفاده از پیچیدگی در فرم ها و فرمول های هارمونی و ملودی را کنار بگذارند و موسیقی هایی ساده تولید کنند. آنها از الگوها و قوانین ساده ای که قبل از سالهای 1600 میلادی استفاده می شد، برای اینکار سود جستند.

تکرار و ماندن بیش از حد در یک ریتم، یک ملودی یا موتیف، یک آکورد، یک تمپوی ثابت و ... بدون کوچکترین تغییری برای مدت طولانی از جمله ویژگی کارهای این موسیقیدانان بود.

نتیجه چیزی نبود جز تاکید بر صدای حاصله از موسیقی (نه ریتم یا ملودی و ...)

مونت یانگ (La Monte Young)، تری رایلی (Terry Riley)، استیو ریچ (Steve Reich) و فیلیپ گلس (Philip Glass) از جمله موسیقیدانان آمریکایی پیرو این سبک هنری هستند که بین سالهای 1935 و 1937 بدنیا آمده اند.

سینمای مینیمالمینیمال در سینما در اوایل دهه ی 60 مطرح شد. محدودیت در به کار بردن پوزیشن های دوربین،به کار بردن بازیگران غیر حرفه ای(از ویژگی بیش تر مربوط به مینیمالیست های سنتی می شود)،تکنیک فی البداهه گویی بازی کردن و..
یکی از مینیمالیست های سینماگرای حال حاضر جیم جازموش می باشد.در ایران هم می توان به عباس کیارستمی و مانی حقیقی اشاره کرد.
 
 نمونه فیلم
یک روز بخصوص ساخته اتوره اسکورا با بازی سوفیا لورن .داستان این فیلم که نمونهی درخشان سینمای مینیمالیستی ایتالیا ست، در روز دیدار هیتلر از ایتالیای موسولینی رخ می دهد.

 

عکاسی مینیمال

 عکاسی مینیمالیستی یک هنر کمتر شناخته شده است. بهره گیری از  تصاویر آرام ، ومتمرکز ساختن  کادر در عناصر اصلی برای خلق ترکیبی بی نقص  از ویژگی هی این نوع از عکاسیست.این سبک از عکاسی با طرح یک چالش  با تنطیم یک یا دو عنصر در کادر به بیان یک موضوع  و پیام می پردازد.


 
ویژگی عکاسی مینیمال
 
1- توجه بیننده را به شدت جلب می‌کند: برای تاکید بر روی یک سوژه یا قسمت کوچکی از عکس، راه‌های مختلفی وجود دارد از جمله کم کردن عمق میدان. اما هیچ کدام مثل از کادر حذف کردن نقاط دیگری که توجه بیننده را از سوژه‌ی اصلی پرت می‌کنند جواب نمی‌دهد.


2- این عکس‌ها از نظر تجاری بسیار با ارزشند: اگر اهل فروش عکس‌هایتان هستید بدانید که عکس‌های مینی‌مالیستی خیلی خریدار دارند. یکی از مهم‌ترین دلایلش این است که عکس‌های مینی‌مال فضای کافی برای افزودن متن تبلیغاتی را دارند.
3- عکاسی مینی مالیستی چالش‌برانگیز است: هر کسی می‌تواند یک دوربین بردارد و برای خودش عکس بگیرد. اما برخورد با یک منظره به نیت گرفتن یک عکس مینی‌مالیستی سخت‌تر است. 

minimal water
باید محل درست را پیدا کنید، نقشه بکشید و درست زمان‌بندی کنید تا سوژه‌ی اصلی‌تان در جای مناسب قرار بگیرد. این چیزها حتی برای عکاسان باتجربه هم چالش‌برانگیزند.

 

از ویژگی های عکاسی مینیمال:

. تمرکز کادر بر روی عناصر اصلی برای خلق ترکیبی بی نقص
. برگرفته از مقاله ده گام آموزشی برای عکاسی مینیمال نوشته سیمون برای در نشریه فتوپلاس و ترجمه خانم پریسا شادمان:
دستیابی به یك تركیب بندی قوی در عكاسی مینیمال بدون تردید در افزایش تاثیر عكس نقش مهمی دارد. عناصر خارج از كادر به اندازه ی عناصری كه در عكس هستند تاثیرگذارند و اهمیت دارند، پس زمانی را برای دیدن ساختار موضوع و فضای اطرافش صرف كنید.

minimal water
قانون " یك سوم " را در ترکیب بندی به یاددارید؟
این قانون در اینجا خیلی كاربرد دارد و در نحوه ی كادربندی موضوع در عکس بسیار كمك می كند.


موضوعات مرتبط: آموزش عکاسی
برچسب‌ها: سبک ها و مکاتب عکاسی, تکنیکهای عکاسی
[ سه شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ ۸:۳۷ ق.ظ ] [ آرمان ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

عکاسی و تصویربرداری پزشکی بسیار به هم نزدیکند.
حتی خیلی از جدیدترین روشها و آلگوریتم های آنالیز تصویر در هر دو مبحث بسیار شبیهند!!
پس تصمیم گرفتم این موضوعات را کنار هم جمع آوری کنم.
لینک های مفید
امکانات وب